عملیات

عملیات فرمانده کل قوا – خمینی روح خدا

اطلاعات گردان

نام فرمانده تخریب : مرتضی تیموری

نام جانشین اول : سید مرتضی رضویان

نام جانشین سوم : مسعود مافی

تعداد نیرو های تخریب : 11 نفر

تعداد شهدای این عملیات : 1 نفر عقیل ملکان

تعداد زخمی ها : 2 نفر

مشصات نیروی در این واحد تخریب

سید مرتضی رضویان – مرتضی تیموری -مسعود مافی – مجید حاج شفعی ها – محمدسرزارع – محمد روشن پور – سید محمد حسینی نژاد-عقیل ملکان-علی خلیلی (مجروح) بیژن ظهرابی – حسینی کیانی

در این عملیات تیپ و گروهان نداشتیم و نیروها در غالب گروهای سی نفره بودند؛ که برادران رضا رضایی در محور ،اول محمود پهلوان نژاد در محور دوم و منصور موحدی در محور سوم عمل کردند.
در این عملیات گروه تخریب تازه شکل گرفته بود و قبل از این فعالیت های تخریب را مهندسی رزمی ارتش انجام میداد
شرح عملیات
جبهه دارخویین در شرق کارون یکی از جبهه های اصلی رزمندگانی بود که در مقابل مزدوران بعثی شجاعانه مقاومت کردند و هسته اصلی یگانهای رزم را تشکیل دادند. رزمندگانی هم از خطهٔ اصفهان به جنوب آمدند که پس از اعزام به کردستان، با اشرار آنجا درگیر شده و تجربه جنگ را به دست آورده بودند. آنها با ایجاد خط اولیه پدافندی معروف به خط شیر»، اولین خط دفاعی جنوب را تشکیل دادند و سرآغازی برای عملیات هجومی رزمندگان و تشکیل تیپ امام حسین علیه السّلام شد.

این عملیات به نام «فرمانده کل قوا، خمینی روح . خدا» در قالب یک گردان از رزمندگان با کمترین امکانات و تجهیزات علیه نیروهای متجاوز عراق در ساعت ۴ بامداد ۱۳۶۰/۳/۲۱ از دهکدهٔ محمدیه آغاز شد و با عبور از کانالی که از قبل آماده کرده بودند خط دفاعی دشمن را در غرب کارون درهم شکستند. در پی آن هم تعدادی از بعثیان ،کشته زخمی و تنی چند به اسارت درآمدند و سه چهار کیلومتر از غرب کارون آزاد شد.رزمندگان سلحشوری که در این عملیات شرکت داشتند، از بنیان گذاران یگان های مانوری سپاه شدند و سکان جنگ را در طول هشت سال به دست گرفتند. خط شیر به تازگی شکل گرفته .بود رحیم صفوی سید یحیی صفوی، حسین خرازی و حجت الاسلام مصطفی ردانی پور در تکاپوی تأمین نیرو و آرایش تشکیلات دفاعی بودند. از اصفهان و شهرهای اطراف که نیرو اعزام میشد، مستقیم به گلف و از آنجا به دارخویین میرفتند واحدهای عملیاتی یکی پس از دیگری کار خود را با کمترین نیرو شروع می.کردند با دعوت و پیوستن یک گروه دونفره (مرتضی تیموری و سید مرتضی رضویان واحد تخریب تیپ امام حسین علیه السّلام شكل گرفت که آن روزها به گروه شناخته میشد در این خصوص سید مرتضی رضویانچنین روایت میکند …اواخر آذرماه سال ۱۳۵۹ بود. ستاد جنگ در دانشگاه جندی شاپور مستقر شده بود حضرت آیت الله خامنه ای (دام ظله) نماینده امام در ستاد بودند و تیمسار ظهیرنژاد هم ریاست ستاد جنگ را بر عهده داشت آنجا بیشتر حالت نظامی بود و نیروهای ارتش و نظامیان به آنجا رفت و آمد داشتند همان جا تقسیم نیرو هم میکردند وقتی ما خودمان را معرفی کردیم به ما گفتند شما به گلف در فلکه چهارشیر اهواز بروید یک باشگاه گلف پیش از انقلاب که حالا مرکز تقسیم نیرو

برای جبهه ها شده بود. ما سه ماشین دو قبضه خمپاره ۶۰ دو قبضه بازوکا، چند قبضه تفنگ ژ ،۳ مقداری مهمات یک یوزی و یک کلت هم داشتیم در گلف، بچه های اصفهان بیشتر بودند رحیم صفوی، حسین خرازی سید علی بنی لوحی اصغر صبوری را آنجا .دیدیم آنها را از سنندج میشناختیم. سلام و خوش و بشی .کردیم بعد از گپ و گفت از کار و مقصدمان پرسیدند
سپس گفتند

  • با چه آمدید؟
    گفتیم
    با سه تا ماشین و این تجهیزات را هم داریم
    پرسیدند:
  • ماشینها را از کجا آوردید؟
    گفتم
  • یک ماشین آهو داریم که من و مرتضی تیموری شریکی ۳۸۰۰۰ تومان خریدیم، یک سیمرغ از بچه های جهاد دانشگاهی گنبد گرفتیم و یک شهباز شش سیلندر آمریکایی هم زمان انقلاب از پادگان عشرت آباد برداشتیم. حسین گفت:
    در منطقه دارخویین و محمدیه یک جبهه گرفتیم؛ سی چهل نفر بیشتر نیستیم. شما هم بیایید آنجا
    بدون معطلی قبول کردیم و به بچههای اصفهان و خط شیر پیوستیم. آنجا مسئولیتها را تقسیم کردند و مرتضی تیموری به عنوان مسئول تخریب انتخاب شد.
    خط شیر آن روزها آرام بود و ما فقط نگهبانی میدادیم. ما دنبال یک نقطه آتش میگشتیم تا عملیاتی انجام شود؛ چون با چند نفر دانشجوی انقلابی که

از تهران و اصفهان آنجا جمع شده بودیم از بیکاری حوصله مان سر رفته بود. یک شب به مرتضی تیموری گفتم

  • کار ما شده فقط نگهبانی؛ پس یک شبیخونی و حمله ای؟!
    مرتضی سنش از من بیشتر بود و فرماندهی تخریب را به او سپرده بودند.
    البته بیشتر اوقات باهم مشورت میکردیم
    به اتفاق سراغ آقا رحیم صفوی رفتیم و گفتیم
  • ما از کردستان دهلاویه سوسنگرد و هویزه آمدیم تا اینجا کار کنیم و یک شبیخون داشته باشیم آنجا هر شب عملیات بود و اینجا مثل پاسبانها فقط نگهبانی میدهیم آقا رحیم اول حرف ما را شنید و بعد : عراقی ها در خط روبه روی ما درست جلوی خاکریز پنج ردیف مین کاشته اند
    گفت:
    که عبور از آن غیرممکن است. مرتضی تیموری گفت:
  • اگر قرار باشد مین جلوی ما را بگیرد که دیگر هیچ مگر مین چیست؟ ما مینها را درمی آوریم و راه را باز میکنیم
    آقا رحیم گفت:
    این فکر شبیخون را از سرتان بیرون کنید اینجا باید صبور باشید.
    این سخنان آقا رحیم و پنج ردیف مین انگیزه ای شد که من و مرتضی تیموری بیشتر فکر کنیم هر دو به مشورت نشستیم و تصمیم گرفتیم که به دور از چشم دیگران و در تاریکی شب به خط عراقیها برویم و وضعیت میدان مین را از نزدیک ببینیم و راهکار حمله را پیدا کنیم

برای آشنایی مان با مین تعدادی از اهواز آوردند و کارمان را شروع کردیم. البته بدون مربی سخت بود؛ ولی کار کردیم و پیش رفتیم. آن روزها روحیه ما هیجانی جوانی و انقلابی و خنثی کردن مین یکی از مهمترین کارهای تخریب بود. این کار هم دقت میخواست و هم حوصله که خوشبختانه من و تیموری هر دو را داشتیم. گاهی هم در میدان مین مینشستیم و یک سیگار میکشیدیم. ما از اینجا به بعد به کلی تفنگ را کنار گذاشتیم و اسلحه ما شد یک سیم چین، قطب نما و یک کلت که گاهی میبستیم و گاهی نمی بستیم. کم کم انواع مین را شناسایی کردیم و کار با مین و خنثی سازی را خوب یاد گرفتیم. آن وقت بود که ثابت کردیم میتوانیم کار کنیم
در همین زمان بود که بچه های قزوین از جمله محمد روشن پور، مجید حاج شفیعی ها خواهرزاده آیت الله باریک بین امام جمعه قزوین و برادرش حمید حاج شفیعیها و بعد از دو ماه برادر سومش عباس به ما پیوستند. مسعود مافی، محمد سرزارع ” هم که یکی دانشجو بود و دیگری طلبه به جمع دونفری ما
اضافه شدند.
حالا گروه ما هفت نفره بود و برای اولین بار گروه تخریب سپاه را در جبهه دارخویین بنیان گذاشتیم وقتی کار و گروه ما شکل گرفت و آموزشهایمان تاحدودی کامل شد، آقا رحیم گفت:

  • حالا اگر بتوانید راه را باز کنید ما شبیخون میزنیم و حمله میکنیم.» (سید مرتضی رضویان
    گروه تخریب آرام آرام در حال شکل گرفتن بود تا برای اولین عملیات مانوری خود را آماده سازد. نیروهایی که از اصفهان و هرجای دیگر ایران اسلامی به منطقه می آمد جذب میشد که البته در مورد نحوه شروع تشکیلات ،تخریب برادر امیر آقابابایی چنین روایت میکند

مثل
… قبل از عملیات فرماندهی کل قوا، مرتضی تیموری با سید مرتضی رضویان به منطقه دارخویین آمده بودند.
آن زمان کسی اطلاع زیادی از میدان مین و باز کردن معبر نداشت. حتی رضویان هم در صحبتهایش گفته بود که وقتی ما به منطقه آمدیم، با گروه جنگهای نامنظم بودیم و کاری با تخریب نداشتیم هر دو نفر در کردستان و پاوه با گروه شهید چمران آشنا شده بودند.
مسعود مافی و برادرش محمود و محمدرضا سرزارع از قزوین، مرتضی تیموری و رضویان هم از تهران آمده بودند؛ اما در منطقه دارخویین، بیشتر بچه ها اصفهانی بودند و خط به نام اصفهانی ها بود.
آن زمان تخریب دو نفر نیرو بیشتر نداشت. رضویان میگفت:

  • ما در گشتهایی که در منطقه دارخویین و محمدیه میرفتیم آقا رحیم گفته بودند این منطقه مین گذاری شده است؛ حواستان جمع باشد. گاهی هم با مین برخورد میکردیم که به آقا رحیم صفوی گزارش میکردیم
    تعدادی از بچه ها مثل مرتضی تیموری و رضویان شبها به شناسایی می رفتند و تعدادی مین را بدون اینکه به رحیم صفوی و بچههای خط بگویند، با خودشان به عقب می آوردند مینها را به هم ریخته و چاشنی آن را هم باز کرده بودند تا با
    شکل و کارشان آشنا شوند آنها آشنایی با مینها را این گونه شروع کردند. آن زمان نیروی اطلاعات عملیات هم تازه شکل گرفته بود و مرتضی تیموری با حاج علی اسحاقی و علی جعفری کارهای اطلاعات عملیات را باهم انجام میدادند. با این توصیف کلید اولیه تخریب را مرتضی تیموری زد و از همان جا این گروه شکل گرفت.» (امرالله (امیر) آقابابایی)
    حالا نیروها چند نفری میشدند و مرتضی تیموری هرروز به کار خود دلگرم تر می شد و برای شروع عملیات جسارت بیشتری پیدا میکرد. او با همین نیروی انگشت شمار دیگر دغدغه نیرو نداشت؛ اما آنچه رنجش میداد و باید در اولین

فرصت اقدام میکرد آموزش تخصصی تخریب بود که هم خودش باید آموزش بیشتری میدید و هم نیروهایش را به پای کلاس آموزش میکشاند. در این باره برادر امیر آقابابایی میگوید
… تازه عملیات فرماندهی کل قوا تمام شده بود من و مرتضی علیجانی را به تیموری معرفی کردند اولین اقدام آقای تیموری آموزش به ما چند نفر بود که دور او جمع شده بودیم مسعود و محمود مافی که دوتا برادر بودند، عباس حاج شفیعی ها، مجید حاج شفیعی ها، محمدرضا سرزارع، مرتضی ،تیموری، مرتضی رضویان، نوذر جانی مرتضی علیجانی، مرتضی اکبری و من یک گروه تشکیل دادیم و برای آموزش
آماده شدیم.
آن موقع ما یک سنگر در محمدیه داشتیم یک خانه را هم گرفته بودند که آنجا سنگر تخریب بود یک سنگر نیز در خط مقدم داشتیم که سنگر ما در پیچ ۹۰ درجه خاکریز واقع شده بود و موقعیت خیلی مناسبی نداشت.
مرتضی تیموری :
گفت:
اول آموزش تئوری را ببینید نحوه کاشت مین و میدان مین را یاد بگیرید
بعد بیایید تا کارمان را شروع کنیم بعد از آموزش تئوری یک روز مرتضی تیموری گفت:9
باید آموزش عملی هم ببینید تا قدرت انفجاری یک مین ضدتانک یا ضدنفر را از نزدیک مشاهده کنید همه بچه ها را به آخر شهرک و کنار رود کارون در قسمت نخل ها برد. همه مین هایی را که آموزش داده بود به ما نشان داد. او یک مین ضدتانک را زیر یک بشکه ۲۲۰ لیتری گذاشت و بعد گفت فاصله بگیرید و با یک چاشنی الکتریکی یا چاشنی انفجاری منفجرش .کرد این بشکه به هوا رفت و تکه تکه شد. حتی یک تکه از بشکه هم به شقیقه خود تیموری خورد همه پشت یک تپه سنگر گرفته بودیم که ترکشها به ما نخورد

و به این شکل کار آموزش عملی ما هم تمام شد.» امرالله (امیر) آقابابایی تعداد کم نیرو دفاع در برابر حملات عراقیها و کمبود امکانات، هرروز کار را مشکل تر می کرد؛ به همین خاطر بعد از آموزشهای مقدماتی به نیروهای موجود احساس می شد که باید بنیۀ آموزشی آنها از پادگانهای پشت جبهه تقویت شود و مرتضی تیموری این موضوع را به آقارحیم صفوی متذکر می شود و ایشان از مراکز آموزش میخواهند تا به آموزشهای تخریب عنایت ویژه ای بشود. در این باره برادر حمیدرضا مقبل چنین روایت میکند
… جبهه ها به نیروی آموزش دیده نیاز داشت و پادگانها جوابگوی آموزش بسیجیان نبود؛ به همین خاطر تعدادی را برای آموزش مربیگری انتخاب کردند. من دوره آموزشی را در ۱۳۵۹ در پادگان امام علی سعدآباد تهران گذراندم.
سپس برای تکمیل کادر آموزشی پادگان دوره مربیگری را هم طی کردم. در دوره های عمومی پادگان چهار نوع مین و در کنار آن، نارنجک های چهل تکه آمریکایی و نارنجکهای مصری عراقی و یک نمونه هم نارنجک های تخم مرغی را که غنیمت به دست ما رسیده بود، آموزش میدادیم گاهی اشاره ای به چگونه باز کردن معبر و نحوه ایجاد میدان مین ایذایی هم در برنامه آموزشی .داشتیم بعد از مدتی که تنوع مین ها و نارنجک های ما بیشتر شد، دوره های تخصصی تخریب را نیز شروع کردیم؛ که در این دوره ها غیر از آموزش انواع مینها و نارنجکها روش تله گذاری با نارنجک در زیر مین ها و نحوه خنثی کردن آن را که عراقیها به صورت دوبل استفاده میکردند، به برنامه های آموزشی ما اضافه شد

ز آنجا که مین زیادی نداشتیم، سعی کردیم ماکتی از مین ها را بسازیم تا نیروها از نزدیک بتوانند با شکل آن آشنا شوند نمونه انواع مین در دست نبود. فقط در حد چند مین خنثی شده بود که آن هم به پادگانها داده نمی شد و در خود منطقه بچه های تخریب آموزش میدیدند. کم کم خرج گذاریها تخریب جادهها با خرج گود و اژدر نیز در جدول آموزشی
ما قرار گرفت.
برای ارتقاء آموزشها گاهی اطلاعات خوبی از جزوههای خارجی یا از روی فیلم و کاتالوگها دریافت میکردیم
مین هایی که احتمال میدادیم در اختیار عراق گذاشته باشند را هم مطالعه می کردیم و در جلسات آموزش مربیگری آموزش میدادیم تا نیروها با آن آشنا بشوند. با این حال باز مواردی را میدیدیم که برای همه تازگی داشت و ندیده بودند؛ که البته با آموزشهای کلی که میدادیم حداقل عکس العمل منطقی با این مین ها را یاد می.گرفتیم ما به این شکل تلاش میکردیم تا سطح آموزش و آشنایی با مواد منفجره را در بین نیروهای بسیجی بالا ببریم….» (حمیدرضا مقبل) اکنون که امکانات لازم برای یک عملیات فراهم گردید، فرماندهی خط شیر آمادگی همه جانبه خود را برای عملیات اعلام میدارد نیروهای تخریب نیز با هوشیاری کامل برای اولین عملیات هجومی آماده میشوند که در این موضوع
برادر سرلشکر رحیم صفوی در مصاحبۀ تاریخ شفاهی خود چنین روایت میکند … ما در دارخویین غیر از عملیات شناسایی خط ،دشمن عملیات خنثی سازی میدان مین را هم که روبه روی ما بود باید انجام میدادیم مسئول خنثی کردن میدان مین مرتضی تیموری نام داشت که بچه تهران بود و الآن در بهشت زهرا و خطه شهدا به خاک سپرده شده است.

با چهره خوش سیما و ریش بلند طلایی رنگش واقعاً اعجوبه قرن بود. او می رفت و تمام مینها را خنثی میکرد و چاشنی هایش را در می آورد. حتی می رفت و از سنگر عراقیها کنسرو سیگار و شیرخشک می آورد.شهید تیموری آن قدر در طول این چند ماه معابر مختلف را شناسایی کرده بود که حتی ساعت تعویض نگهبانهای عراقی روی خاکریز را می دانست. اینکه که چه ساعتی میآیند و چه ساعتی پستشان را عوض میکنند؛ بنابراین شناسایی ما بسیار دقیق انجام شد.در این عملیات سه محور عملیاتی انجام شد؛ یکی کنار رودخانه کارون به فرماندهی رضا رضایی جوانی رشید قامت و ستبرسینه که اهل یکی از روستاهای اطراف اصفهان و از نیروهای ورزشکار و شجاع رزمنده در کردستان بود. دوم، محور وسط کانال بود که منصور موحد دانشجوی دانشگاه اصفهان آن را فرماندهی میکرد و محور سوم که محمود پهلوان نژاد فرماندهی آن را در دست داشت….» (تاریخ شفاهی دفاع مقدس به روایت سید رحیم صفوی، ج اول، ۲۷۹،دکتر حسین اردستانیاقداماتمهمترین اقدامات گروه تخریب در این عملیات عبارتند از:۱ بنیان گذاری گروه تخریب تیپ امام حسین علیه السلام؛ ۲ تلاش در فراگیری شیوههای خنثی سازی مین و باز کردن معبر در میدان مین؛۳- جذب نیروهای کارآمد در این گروه؛۴- پیدا کردن راههای نفوذ به جبهه دشمن و بستن راه نفوذ آناندر جبهه خودی؛۵- کاشت مین در جلوی خط شیرا؛۶- هدایت گروههای حمله کننده برای عملیات۱ بر اساس کالک عملیاتی خط شیر که در صفحهٔ ۵۰ اطلس لشکر در حال (چاپ آمده توسط لشکر مین گذاری شده بود.

.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا